
هر تفاهمی میتواند توافقی را بدنیال داشته باشد،
ولی هر توافقی نمیتواند به تفاهم منجر شود. چرا ؟
ولی هر توافقی نمیتواند به تفاهم منجر شود. چرا ؟
در صورتیکه در تفاهم، نگرش «شخصی» به معنای حقوقی آن (نه فردی) به موضوع و علاوه بر استفاده از حقوق و اختیارات،
نیاز به
پذیرش مسئولیت در راستای فرایند پدیده فرهنگی اجتماعی توام با احترام متقابل نیز دارد.
بعنوان مثال، «خانواده» در کلیه کشورها از دیدگاه حقوقی بعنوان یک نهاد مهم و زیر بنائی در فرایند توسعه فرهنگی
اجتماعی
پایدار، در نظر گرفته شده و میشود، چنانچه طرفین در برنامه ریزی های خانوادگی، «تفاهم» را بعنوان یک «اصل مبناء» در
مرکز
تصمیم گیری و فعالیتها قرار دهند، سریعتر به توافق برای اجرائی نمودن آنها خواهند رسید.
در صورتیکه «توافق» که متکی به نظرات فردی (نه شخصی به معنی حقوقی آن) هست، مبنا قرار گیرد، و هریک بر نظر فردی خود
در
«نهاد خانواده» اصرار و بر آن باقی بمانند، امیدی به اجرائی شدن برنامه ریزی ها، نمیتوان داشت.
راه حل :
چنانچه طرفین این نهاد زیربنائی «خانواده» در کشورها بتواند «اصل حاکمیت حق» مبتنی بر حقوق اشخاص را که در «حقوق
مدنی»
کشورها بصورت «حقوق»، «اختیارات» و «مسئولیت پذیری» وجود داشته و دارد را بعنوان مبناء با نگرشی تفاهمی در مرکز
تصمیم
گیرها و فعالیتهای خود، لحاظ نماید، میتوان به اجرائی شدن برنامه ریزی ها در «نهاد خانواده» امیدوار بود.